نکات درس هشتم فارسی دهم (مهمترین ها برای کسب نمره عالی)

نکات درس هشتم فارسی دهم (مهمترین ها برای کسب نمره عالی)

نکات درس هشتم فارسی دهم

درس هشتم فارسی دهم، یعنی «سفر به بصره»، از شاهکارهای ناصرخسرو قبادیانی و بخشی از کتاب معروف سفرنامه اش هست که اتفاقات جذاب و پرپیچ وخمی رو براتون روایت می کنه. برای اینکه بتونید این درس رو خوب یاد بگیرید و توی امتحانات موفق بشید، لازمه که معنی تک تک کلمات و جمله ها رو بفهمید، آرایه های ادبی رو بشناسید و نکات دستوری و مفهومی رو هم از دست ندید. اینجا قراره همه این نکات رو به صورت جامع و خط به خط با هم بررسی کنیم تا هیچ نکته ای رو از قلم نندازید و برای امتحان درس هشتم فارسی دهم حسابی آماده بشید.

اگه دنبال نکات درس هشتم فارسی دهم می گردید، این مقاله دقیقاً همون چیزیه که نیاز دارید! ناصرخسرو توی این بخش از سفرنامه، ماجرای سفرش به بصره و سختی هایی که اونجا کشیده رو خیلی قشنگ و با جزئیات تعریف می کنه. این درس پر از نکته های باحاله که هم بهتون کمک می کنه نمره های عالی بگیرید، هم با ادبیات کهن فارسی بیشتر آشنا بشید. پس بیاید یه سفر مجازی به بصره ناصرخسرو داشته باشیم و ببینیم چه خبر بوده!

فهرست مطالب

  • متن و نکات درس هشتم «سفر به بصره» (خط به خط)
    • بخش اول: از چون به بصره رسیدیم… تا …سنگ می انداختند و بانگ می کردند.
    • بخش دوم: از ما به گوشه ای باز شدیم… تا …خجالت نبرم.
    • بخش سوم: از در حال، سی دینار فرستاد… تا …از آزادمردان خشنود باد.
    • بخش چهارم: از بعد از آنکه حال دنیاوی ما نیک شده بود… تا …او، تَعالی، رحیم است.
  • خلاصه نکات قلمرو زبانی درس هشتم
  • خلاصه نکات قلمرو ادبی درس هشتم
  • خلاصه نکات قلمرو فکری و مفهومی درس هشتم
  • واژگان مهم درس هشتم «سفر به بصره»
  • نکات کلیدی برای آمادگی امتحانی

متن و نکات درس هشتم «سفر به بصره» (خط به خط)

تو این قسمت، متن اصلی درس «سفر به بصره» رو خط به خط براتون آوردیم. هر قسمتی که ممکنه براتون سوال باشه، از معنی کلمات و عبارت ها گرفته تا آرایه های ادبی و نکات دستوری، همه رو حسابی بررسی کردیم. اینجوری وقتی درس رو می خونید، دیگه هیچ ابهامی براتون باقی نمی مونه و می تونید با خیال راحت برید سراغ تمرین ها و امتحانات. پس آماده باشید که دونه دونه عبارت ها رو با هم معنی کنیم و از نکاتشون لذت ببریم!

بخش اول: از چون به بصره رسیدیم… تا …سنگ می انداختند و بانگ می کردند.

متن اصلی: «چون به بصره رسیدیم، از برهنگی و عاجزی به دیوانگان ماننده بودیم، و سه ماه بود که موی سر، باز نکرده بودیم و می خواستم که در گرمابه رَوم، باشد که گرم شوم که هوا سرد بود و جامه نبود و من و برادرم هر یک لُنگی کهنه پوشیده بودیم و پلاس پاره ای در پشت بسته از سرما.»

معنی روان و خط به خط: وقتی رسیدیم به بصره، انقدر لباس درست و حسابی نداشتیم و ناتوان شده بودیم که عین دیوونه ها به نظر می رسیدیم. سه ماه بود موهامون رو کوتاه نکرده بودیم. می خواستم برم حموم (گرمابه)، شاید یه کم گرم بشم، چون هوا خیلی سرد بود و ما هم لباس گرم نداشتیم. من و برادرم هر کدوم یه لنگ کهنه پوشیده بودیم و از سرما، یه تیکه گلیم پاره هم پشت کمرمون بسته بودیم.

قلمرو زبانی:

  • چون: اینجا یعنی وقتی که، هنگامی که.
  • برهنگی: نداشتن لباس کافی، بدلباسی.
  • عاجزی: ناتوانی، بیچارگی.
  • ماننده: مثل، شبیه.
  • موی سر، باز نکرده بودیم: یعنی موی سرمون رو کوتاه نکرده بودیم یا بهش نرسیده بودیم. (اشاره به حالت ژولیده و نامرتب)
  • گرمابه: حمام عمومی.
  • باشد که: به معنی امید است که، شاید که.
  • جامه: لباس، تن پوش.
  • لُنگ: پارچه بزرگی که دور کمر می بندن، شبیه حوله.
  • پلاس: نوعی گلیم درشت و بی ارزش، یا لباسی پشمی و کلفت که فقرا می پوشیدند.
  • پلاس پاره ای در پشت بسته: اینجا یعنی یه تیکه پلاس پاره رو به کمرشون بسته بودن تا از سرما در امان باشن.

قلمرو ادبی:

  • «از برهنگی و عاجزی به دیوانگان ماننده بودیم»: اینجا یه تشبیه داریم. ناصرخسرو خودش و برادرش (مُشَبّه) رو به دیوانگان (مُشَبّه به) تشبیه کرده. «ماننده» هم ادات تشبیهه و «برهنگی و عاجزی» وجه شبه محسوب میشه.
  • «موی سر، باز نکرده بودیم»: کنایه از اینکه خیلی وقت بود حمام نرفته بودند و وضع ظاهری شان نامرتب بود.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این قسمت نشون دهنده وضعیت خیلی بد و فقیرانه ناصرخسرو و برادرش در ابتدای ورود به بصره است.
  • حجم بالای «موی سر باز نکرده بودیم» و «سه ماه» تأکید بر سختی و طولانی بودن دوران فقر داره.
  • مفهوم اصلی: سختی و رنج سفر و فقر شدید.

متن اصلی: «گفتم اکنون ما را که در حمّام گذارد؟ خورجینکی بود که کتاب در آن می نهادم، بفروختم و از بهای آن دِرَمَکی چند، سیاه، در کاغذی کردم که به گرمابه بان دهم، تا باشد که ما را دَمَکی زیادت تر در گرمابه بگذارد که شوخ از خود باز کنیم. چون آن درمک ها پیش او نهادم، در ما نگریست؛ پنداشت که ما دیوانه ایم.»

معنی روان و خط به خط: با خودم گفتم: حالا کی به ما اجازه میده بریم حموم؟ یه خورجینک کوچیک داشتم که توش کتاب می ذاشتم، اونو فروختم. از پولش چند تا درهم بی ارزش (سیاه) گیرم اومد. اونا رو تو یه کاغذ گذاشتم تا بدم به حمام بان (مسئول حمام)، بلکه اجازه بده یه کم بیشتر توی حموم بمونیم تا چرک و کثیفی رو از خودمون پاک کنیم. وقتی اون پول های کم رو گذاشتم جلوش، به ما نگاه کرد؛ فکر کرد ما دیوونه ایم.

قلمرو زبانی:

  • اکنون: حالا.
  • که: اینجا به معنی چه کسی.
  • ما را که در حمّام گذارد: یعنی چه کسی به ما اجازه می دهد وارد حمام شویم؟ «را» در اینجا به معنی به یا برای است (را فک اضافه یا فک اضافه مفعولی).
  • خورجینک: خورجین کوچک، کیسه دو جیبه ای که از پشم می بافتند. (پسوند «ک» نشانه تصغیر است و معنای کوچکی و کمی را می دهد)
  • می نهادم: می گذاشتم.
  • بهای: قیمت.
  • دِرَمَکی چند، سیاه: چند درهم بی ارزش و کم قیمت. (باز هم «ک» تصغیر).
  • گرمابه بان: مسئول حمام، حمامی.
  • دَمَکی: لحظه ای کوتاه، کمی. (باز هم «ک» تصغیر).
  • زیادت تر: بیشتر.
  • شوخ: چرک، آلودگی.
  • شوخ از خود باز کنیم: یعنی چرک های بدنمون رو بشوریم و پاکیزه بشیم.
  • پنداشت: فکر کرد، گمان کرد.

قلمرو ادبی:

  • این بخش بیشتر روی روایت و توصیف وضع مالی و فیزیکی ناصرخسرو متمرکزه و آرایه خاصی نداره.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • اینجا کاملاً مشخصه که فقر ناصرخسرو و برادرش به قدری زیاد بوده که حتی برای یه حمام رفتن ساده هم به مشکل برمی خوردن.
  • تصور حمام بان از اون ها به عنوان دیوانه، نشون دهنده ظاهر نامرتب و اوضاع نابسامانشونه.
  • مفهوم اصلی: فقر و تحقیر ناشی از آن.

متن اصلی: «گفت: «بروید که هم اکنون مردم از گرمابه بیرون می آیند»، و نگذاشت که ما به گرمابه در رویم. از آنجا با خجالت بیرون آمدیم و به شتاب برفتیم. کودکان بر در گرمابه، بازی می کردند؛ پنداشتند که ما دیوانگانیم. در پی ما افتادند و سنگ می انداختند و بانگ می کردند.»

معنی روان و خط به خط: حمام بان گفت: برید کنار که الان همه مردم از حموم میان بیرون! و نذاشت ما بریم داخل حموم. با خجالت از اونجا بیرون اومدیم و با عجله رفتیم. بچه هایی که دم در حموم بازی می کردند، فکر کردن ما دیوونه ایم. افتادن دنبالمون و سنگ می نداختن و داد و بیداد می کردن.

قلمرو زبانی:

  • هم اکنون: همین الان.
  • در رویم: داخل شویم، وارد شویم.
  • به شتاب برفتیم: با عجله رفتیم.
  • بر در گرمابه: دم در حمام.
  • در پی ما افتادند: دنبال ما راه افتادند.
  • بانگ می کردند: فریاد می زدند، سروصدا می کردند.

قلمرو ادبی:

  • کودکان… در پی ما افتادند و سنگ می انداختند و بانگ می کردند: این صحنه نشون دهنده اوج تحقیر و نادیده گرفته شدن ناصرخسرو و برادرش در جامعه است. سنگ انداختن و فریاد زدن کودکان، درد و رنج رو بیشتر به تصویر می کشه.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این بخش ادامه تحقیر و رنج ناصرخسرو و برادرشه و نشون می ده چقدر فقیر و بی کس و کار بودن که حتی بچه ها هم بهشون سنگ می زدن و مسخره شون می کردن.
  • مفهوم اصلی: تحقیر و آزار دیدن در اوج فقر.

بخش دوم: از ما به گوشه ای باز شدیم… تا …خجالت نبرم.

متن اصلی: «ما به گوشه ای باز شدیم و به تعجّب در کار دنیا می نگریستیم و مُکاری از ما سی دینار مغربی می خواست، و هیچ چاره ندانستیم، جز آنکه وزیرِ مَلکِ اهواز، که او را ابوالفتح علی بن احمد می گفتند، مردی اهل بود و فضل داشت از شعر و ادب، و هم کرمی تمام، به بصره آمده بود.»

معنی روان و خط به خط: ما رفتیم یه گوشه ای نشستیم و با تعجب به کارهای دنیا نگاه می کردیم. (واقعاً از اوضاع تعجب کرده بودیم). اون کرایه دهنده چارپا هم از ما سی دینار مغربی (پول مراکشی) می خواست و ما هیچ راه چاره ای پیدا نمی کردیم، جز اینکه بریم سراغ وزیر پادشاه اهواز که اسمش ابوالفتح علی بن احمد بود. اون مرد، آدم با کمالاتی بود، تو شعر و ادبیات هم خیلی دانش داشت، از اون طرف هم خیلی دست و دل باز بود و اتفاقاً اون موقع بصره بود.

قلمرو زبانی:

  • باز شدیم: رفتیم، کنار رفتیم.
  • به تعجّب در کار دنیا می نگریستیم: با حیرت و شگفتی به اتفاقات اطرافمون نگاه می کردیم.
  • مُکاری: کسی که چارپایانی مثل اسب، شتر یا الاغ رو کرایه می داد؛ چهاروادار.
  • دینار مغربی: سکه طلا، اینجا منظور سکه طلای باارزشیه که در مغرب (مراکش) ضرب می شده.
  • ملک اهواز: پادشاه اهواز.
  • اهل بود: شایسته بود، با کمالات بود.
  • فضل: دانش، معرفت.
  • کرم: بخشش، سخاوت.
  • کرمی تمام: بخشندگی کامل، سخاوت زیاد.

قلمرو ادبی:

  • ندارد.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این بخش نقطه عطفی در داستانه. تا اینجا همه چیز بد بود، اما با معرفی وزیر و ویژگی هایش، امید به کمک و بهبود وضعیت ایجاد میشه.
  • صفت های اهل، فضل، کرم برای وزیر، نشون دهنده فضایل اخلاقی و دانش این شخصه که باعث میشه ناصرخسرو بهش پناه ببره.
  • مفهوم اصلی: استیصال و جستجوی چاره، امید به کمک افراد نیکوکار.

متن اصلی: «پس مرا در آن حال با مردی پارسی که هم از اهل فضل بود آشنایی افتاده بود و او را با وزیر، صحبتی بودی و این [مرد] پارسی هم دست تنگ بود و وسعتی نداشت که حال مرا مرمّتی کند. احوال مرا نزد وزیر بازگفت. چون وزیر بشنید، مردی را با اسبی نزدیک من فرستاد که «چنان که هستی برنشین و نزدیک من آی.»

معنی روان و خط به خط: خب، توی همون اوضاع و احوال بد، با یه مرد ایرانی (پارسی) که اون هم اهل علم و دانش بود، آشنا شده بودم. این بنده خدا با وزیر رفت وآمد و صحبت داشت. منتها این مرد پارسی هم خودش وضع مالی خوبی نداشت و تنگدست بود، نمی تونست به من کمکی بکنه تا اوضاعم رو سر و سامون بده. این بود که احوالم رو به وزیر گفت. وقتی وزیر قضیه رو شنید، یه نفر رو با اسب فرستاد پیش من و پیغام داد که: همین جوری که هستی، سوار شو و بیا پیش من.

قلمرو زبانی:

  • در آن حال: در آن وضعیت (فقر و برهنگی).
  • پارسی: ایرانی.
  • اهل فضل: صاحب علم و دانش.
  • آشنایی افتاده بود: آشنا شده بود.
  • صحبتی بودی: هم صحبت و همنشین بود، رابطه و دوستی داشت.
  • دست تنگ: فقیر، تنگدست.
  • وسعت: توان مالی، ثروت.
  • مرمّتی کند: اصلاح و رسیدگی کند، سر و سامان بدهد.
  • احوال: اوضاع، وضعیت.
  • بازگفت: بازگو کرد، شرح داد.
  • چون بشنید: وقتی شنید.
  • برنشین: سوار شو (فعل امر).
  • آی: بیا (فعل امر).

قلمرو ادبی:

  • «دست تنگ بودن»: کنایه از فقیر و تنگدست بودن.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این بخش نشون می ده که حتی توی بدترین شرایط هم ممکنه یه دریچه ای برای کمک باز بشه.
  • نقش واسطه (مرد پارسی) برای رساندن صدای ناصرخسرو به وزیر مهمه.
  • مفهوم اصلی: نقش واسطه در کمک رسانی، درخواست کمک در شرایط بحرانی.

متن اصلی: «من از بدحالی و برهنگی، شرم داشتم و رفتن مناسب ندیدم. رقعه ای نوشتم و عذری خواستم و گفتم که «بعد از این به خدمت رسم.» و غرض من دو چیز بود: یکی بی نوایی؛ دویم گفتم همانا او را تصوّر شود که مرا در فضل، مرتبه ای است زیادت، تا چون بر رقعۀ من اطّلاع یابد، قیاس کند که مرا اهلیت چیست، تا چون به خدمت او حاضر شوم، خجالت نبرم.»

معنی روان و خط به خط: من از اینکه وضعم اینقدر خراب بود و لباسی برای پوشیدن نداشتم، خجالت کشیدم و دیدم رفتن به دیدار وزیر با این اوضاع درست نیست. یه نامه کوچیک نوشتم و عذرخواهی کردم و گفتم بعداً خدمت می رسم. هدفم از این کار دو چیز بود: اولیش که فقر و بی نوایی خودم بود؛ دوم اینکه با خودم گفتم شاید وزیر خیال کنه من توی علم و دانش مقام بالایی دارم و وقتی نامه ام رو بخونه، بسنجه و ببینه لیاقت و شایستگی من چقدره، اینطوری وقتی هم رفتم پیشش، خجالت نکشم.

قلمرو زبانی:

  • بدحالی: وضعیت مالی و روحی بد.
  • برهنگی: بی لباسی، بدلباسی.
  • شرم داشتم: خجالت می کشیدم.
  • رقعه: نامه کوتاه، یادداشت.
  • عذری خواستم: پوزش طلبیدم.
  • به خدمت رسم: به خدمت برسم، به دیدارش بروم.
  • غرض: منظور، هدف.
  • بی نوایی: فقر، نداری.
  • دویم: دوم.
  • همانا: شاید، نکند که.
  • تصوّر شود: گمان شود، خیال شود.
  • مرتبه ای است زیادت: مقام و جایگاه بالایی است.
  • بر رقعۀ من اطّلاع یابد: از نامه من باخبر شود، نامه من را بخواند.
  • قیاس کند: بسنجد، ارزیابی کند.
  • اهلیت: شایستگی، لیاقت.
  • خجالت نبرم: شرمنده نشوم.

قلمرو ادبی:

  • ندارد.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این بخش نشون می ده که ناصرخسرو علاوه بر فقر، عزت نفس و غرور هم داشته و نمی خواسته با اون وضع جلوی وزیر ظاهر بشه.
  • هوشمندی ناصرخسرو در استفاده از نامه برای نشان دادن فضل و دانش خود قبل از دیدار حضوری.
  • مفهوم اصلی: حفظ عزت نفس در فقر، تدبیر و هوشمندی.

بخش سوم: از در حال، سی دینار فرستاد… تا …از آزادمردان خشنود باد.

متن اصلی: «در حال، سی دینار فرستاد که این را به بهای تَنْ جامه بدهید. از آن، دو دست جامۀ نیکو ساختیم و روز سیوم به مجلس وزیر شدیم. مردی اهل و ادیب و فاضل و نیکومنظر و متواضع دیدم و متدیّن و خوش سخن. ما را به نزدیک خویش بازگرفت.»

معنی روان و خط به خط: همون لحظه، وزیر سی دینار فرستاد و پیغام داد که این پول رو برای خرید لباس خرج کنید. ما هم با اون پول، دو دست لباس خوب و شیک برای خودمون دوختیم. روز سوم هم رفتیم به مجلس وزیر. اونجا مردی رو دیدم که هم با کمالات بود و هم ادبیات دان، هم دانا و خوش سیما بود، هم فروتن و هم دیندار و خوش صحبت. ما رو پیش خودش نگه داشت.

قلمرو زبانی:

  • در حال: فوراً، بی درنگ، همان لحظه.
  • به بهای تن جامه بدهید: برای خرید لباس هزینه کنید.
  • تن جامه: لباس، تن پوش.
  • جامۀ نیکو: لباس زیبا و مناسب.
  • ساختیم: تهیه کردیم، دوختیم.
  • روز سیوم: روز سوم.
  • شدیم: رفتیم.
  • اهل: شایسته، با کمالات.
  • ادیب: سخن دان، کسی که در علم ادب مهارت دارد.
  • فاضل: دانا، دانشمند.
  • نیکومنظر: خوش چهره، زیبارو.
  • متواضع: فروتن، بی تکبر.
  • متدیّن: دیندار، با ایمان.
  • خوش سخن: خوش بیان، فصیح.
  • ما را به نزدیک خویش بازگرفت: ما را پیش خودش نگه داشت و پناه داد.

قلمرو ادبی:

  • ندارد.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این بخش نشون دهنده سخاوت و درایت وزیره که بدون درنگ به ناصرخسرو کمک مالی می کنه.
  • ذکر ویژگی های مثبت وزیر (اهل، ادیب، فاضل، نیکومنظر، متواضع، متدین، خوش سخن) نشون دهنده مقام و بزرگی این شخص در نظر ناصرخسروه. این فضایل باعث ایجاد اعتماد و سپاسگزاری میشه.
  • مفهوم اصلی: سخاوت، جوانمردی و پناه یافتن.

متن اصلی: «و از اوّل شعبان تا نیمۀ رمضان آنجا بودیم، و آنچه، آن اعرابی کرای شتر بر ما داشت، به سی دینار، هم این وزیر بفرمود تا بدو دادند و مرا از آن رنج آزاد کردند. خدای، تبارک و تَعالی، همۀ بندگان خود را از عذاب قرض و دین فرج دهاد، بِحقِّ الحقّ و اَهلِهِ»

معنی روان و خط به خط: و ما از اول ماه شعبان تا نیمه ماه رمضان اونجا بودیم. اون چیزی که اون عرب بابت کرایه شتر از ما می خواست، که سی دینار بود، همین وزیر دستور داد بهش پرداخت کردند و من رو از اون سختی و ناراحتی بدهی آزاد کردند. خدا، که بزرگ و بلندمرتبه است، همه بندگانش رو از عذاب قرض و بدهی رها کنه، به حق خودش و اهل حق.

قلمرو زبانی:

  • شعبان: نام یکی از ماه های قمری.
  • رمضان: نام یکی از ماه های قمری.
  • اعرابی: مرد عرب بیابان گرد (مُکاری).
  • کرای شتر: کرایه شتر.
  • بفرمود: دستور داد.
  • بدو دادند: به او دادند.
  • رنج: سختی، ناراحتی، عذاب.
  • تبارک و تَعالی: بزرگ و بلندمرتبه است (برای خدا به کار می رود).
  • فرج دهاد: رهایی بدهد، گشایش ایجاد کند (دعایی است).
  • قرض و دین: بدهی.
  • بِحقِّ الحقّ و اَهلِهِ: به حق خداوند و اهلش.

قلمرو ادبی:

  • ندارد.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • وزیر نه تنها لباس برای ناصرخسرو تهیه می کنه، بلکه بدهی قبلی اون رو هم پرداخت می کنه. این نشون دهنده اوج جوانمردی و سخاوت وزیره.
  • دعای ناصرخسرو در پایان این بخش، حس قدردانی و امید به خدا رو بعد از رهایی از سختی نشون می ده.
  • مفهوم اصلی: بخشندگی و گشایش در کارها، توکل و امید به خدا.

متن اصلی: «و چون بخواستیم رفت، ما را به اِنعام و اِکرام به راه دریا گسیل کرد؛ چنان که در کرامت و فراغ به پارس رسیدیم. از برکات آن آزادمرد، که خدای، عَزَّ و جَلَّ، از آزادمردان خشنود باد.»

معنی روان و خط به خط: و وقتی خواستیم بریم، وزیر ما رو با بخشش و احترام از راه دریا راهی کرد؛ طوری که به خاطر بزرگواری و کمک های اون مرد جوانمرد، با عزت و آسودگی به سرزمین پارس (ایران) رسیدیم. خدا، که عزیز و باجلاله، از همه آزادمردان راضی باشه.

قلمرو زبانی:

  • بخواستیم رفت: خواستیم برویم.
  • اِنعام: بخشش، عطا.
  • اِکرام: احترام، گرامی داشت.
  • گسیل کرد: روانه کرد، فرستاد.
  • کرامت: بزرگواری، بخشندگی.
  • فراغ: آسایش، آسودگی خاطر.
  • پارس: نام باستانی بخش مرکزی و جنوبی ایران، در اینجا منظور سرزمین ایران است.
  • برکات: خیر و خوبی ها، کمک ها.
  • آزادمرد: جوانمرد، سخاوتمند.
  • عَزَّ و جَلَّ: عزیز و باجلال است (برای خدا به کار می رود).
  • خشنود باد: راضی باشد (دعایی است).

قلمرو ادبی:

  • ندارد.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این بخش نشون می ده که کمک وزیر موقتی نبوده و حتی برای بازگشت ناصرخسرو هم تدابیر لازم رو اندیشیده.
  • ناصرخسرو بار دیگه با دعای خیر برای وزیر، قدردانی خودش رو ابراز می کنه.
  • مفهوم اصلی: پایان سختی ها با کمک جوانمردان، سپاسگزاری و دعای خیر.

بخش چهارم: از بعد از آنکه حال دنیاوی ما نیک شده بود… تا …او، تَعالی، رحیم است.

متن اصلی: «بعد از آنکه حال دنیاوی ما نیک شده بود و هر یک لباسی پوشیدیم، روزی به در آن گرمابه شدیم که ما را در آنجا نگذاشتند.»

معنی روان و خط به خط: بعد از اینکه اوضاع مالی و زندگی دنیایی ما خوب شد و هر کدوممون لباس مناسبی پوشیدیم، یه روز رفتیم دم در همون حمومی که دفعه قبل بهمون اجازه نداده بودن بریم توش.

قلمرو زبانی:

  • حال دنیاوی: وضع زندگی مادی، اوضاع مالی و معیشتی.
  • نیک شده بود: خوب شده بود.
  • شدیم: رفتیم.
  • نگذاشتند: اجازه ندادند.

قلمرو ادبی:

  • ندارد.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این بخش آغاز بخش دوم ماجراست که تضاد وضعیت قبلی (فقر و تحقیر) با وضعیت فعلی (ثروت و احترام) رو نشون می ده.
  • ناصرخسرو برای نشون دادن تغییر اوضاع، دوباره به همون مکان قبلی (حمام) برمی گرده.
  • مفهوم اصلی: تغییر وضعیت از فقر به ثروت، بازگشت به مکان تحقیر برای اثبات.

متن اصلی: «چون از در، در رفتیم، گرمابه بان و هرکه آنجا بودند، همه بر پای خاستند و بایستادند؛ چندان که ما در حمّام شدیم، و دلّاک و قیّم درآمدند و خدمت کردند و به وقتی که بیرون آمدیم، هرکه در مَسلَخ گرمابه بود، همه بر پای خاسته بودند و نمی نشستند، تا ما جامه پوشیدیم و بیرون آمدیم.»

معنی روان و خط به خط: وقتی از در وارد شدیم، همون حمام بان و هرکی که اونجا بود، همه از جاشون بلند شدن و سر پا ایستادن؛ تا وقتی که ما وارد حموم شدیم. دلاک (کسی که توی حموم مشت و مال می داد) و قیّم (کیسه کش) اومدن داخل و بهمون احترام گذاشتن و خدمت کردن. وقتی هم که از حموم بیرون اومدیم، هرکی توی رختکن (مسلخ) حموم بود، همه سرپا ایستاده بودن و نمی نشستن، تا اینکه ما لباس پوشیدیم و اومدیم بیرون.

قلمرو زبانی:

  • در رفتیم: وارد شدیم.
  • بر پای خاستند: بلند شدند، ایستادند.
  • بایستادند: ایستادند.
  • چندان که: تا وقتی که، تا زمانی که.
  • دلّاک: مشت و مال دهنده در حمام.
  • قیّم: سرپرست، در اینجا به معنی کیسه کش حمام.
  • درآمدند: وارد شدند.
  • خدمت کردند: احترام گذاشتند، تعظیم کردند.
  • مسلَخ: رختکن حمام.
  • خاسته بودند: بلند شده بودند.

قلمرو ادبی:

  • ندارد.

قلمرو فکری و مفهومی:

  • این بخش تضاد کامل رفتار مردم رو نسبت به قبل نشون می ده. حالا که ناصرخسرو پولدار شده و لباس خوب داره، همه بهش احترام می ذارن.
  • این تغییر رفتار، کنایه از اهمیت ظاهر و ثروت در دیدگاه برخی از آدم هاست.
  • مفهوم اصلی: تأثیر ثروت بر جایگاه اجتماعی و احترام مردم، تغییر دیدگاه ها.

متن اصلی: «و در آن میانه [شنیدم] حمّامی به یاری از آنِ خود می گوید: «این جوانان آنان اند که فلان روز ما ایشان را در حمّام نگذاشتیم.» و گمان بردند که ما زبان ایشان ندانیم. من به زبان تازی گفتم که: «راست می گویی، ما آنانیم که پلاس پاره ها بر پشت بسته بودیم.» آن مرد خجل شد و عذرها خواست و این هر دو حال در مدّت بیست روز بود و این فصل بدان آوردم تا مردم بدانند که به شدّتی که از روزگار پیش آید، نباید نالید و از فضل و رحمت کردگار، جَلَّ جَلالهُ وَعَمَّ نوَالهُ، نا امید نباید شد که او، تَعالی، رحیم است.»

معنی روان و خط به خط: و توی اون شلوغی و همهمه شنیدم که حمام بان به یکی از همکارانش می گفت: این جوون ها همونایی هستن که فلان روز بهشون اجازه ندادیم بیان حموم. اون ها فکر می کردن ما عربی بلد نیستیم. من به زبان عربی گفتم: درست می گی، ما همونایی هستیم که پلاس پاره به کمرمون بسته بودیم. اون مرد خیلی خجالت کشید و کلی عذرخواهی کرد. این دو تا اتفاق (فقر و تحقیر، و ثروت و احترام) توی مدت بیست روز افتاد و من این قسمت رو به خاطر این آوردم که مردم بدونن وقتی سختی از روزگار پیش میاد، نباید ناله کرد و از بخشش و رحمت خداوند که شکوهش بزرگه و لطفش فراگیره، ناامید نباید شد؛ چون او، بلندمرتبه، خیلی مهربونه.

قلمرو زبانی:

  • میانه: وسط، در اثنا.
  • یاری از آنِ خود: یکی از دوستان یا همکاران خودش.
  • آنان اند: آن ها هستند.
  • فلان روز: یک روزی در گذشته (که تاریخ دقیقش رو نمی خواد بگه).
  • گمان بردند: فکر کردند، خیال کردند.
  • تازی: زبان عربی (در اینجا).
  • پلاس پاره ها بر پشت بسته بودیم: اشاره به وضعیت فقر شدید و لباس های پاره و بی ارزش گذشته.
  • خجل شد: شرمنده شد.
  • عذرها خواست: خیلی عذرخواهی کرد.
  • بدان آوردم: به این دلیل نوشتم، به این خاطر آوردم.
  • شدّتی: سختی، مصیبت.
  • نالید: شکایت کرد، گلایه کرد.
  • فضل: بخشش، لطف.
  • رحمت: مهربانی.
  • کردگار: خداوند، آفریدگار.
  • جَلَّ جَلالهُ وَعَمَّ نوَالهُ: شکوهش بزرگ و لطفش فراگیر است (برای تعظیم و تکریم خداوند به کار می رود).
  • ناامید نباید شد: نباید مأیوس شد.
  • تَعالی: بلندمرتبه، والامقام (برای خدا).
  • رحیم: مهربان، بخشاینده.

قلمرو ادبی:

  • «پلاس پاره ها بر پشت بسته بودیم»: کنایه از فقر و نداری شدید.
  • «این هر دو حال در مدّت بیست روز بود»: این جمله اهمیت زمان کوتاه برای تغییر وضعیت رو نشون می ده و به جنبه معجزه آسای داستان اشاره داره.

قلمرو فکری و مفهومی:

مفهوم اصلی و پیام نهایی داستان: «به شدّتی که از روزگار پیش آید، نباید نالید و از فضل و رحمت کردگار، جَلَّ جَلالهُ وَعَمَّ نوَالهُ، نا امید نباید شد که او، تَعالی، رحیم است.» این جمله اصلی ترین پیام ناصرخسرو از این حکایته. یعنی حتی در اوج سختی ها هم باید به خدا امید داشت و ناامید نشد.

  • این بخش، فلسفه نوشتن این سفرنامه از دید ناصرخسرو رو مشخص می کنه. اون می خواد درس امیدواری به خدا و ناامید نشدن از لطف الهی رو به خواننده بده.
  • تغییر رفتار حمامی، تأکید دوباره بر تاثیر ثروت بر احترام اجتماعی و این بار با یک پشیمانی و عذرخواهی همراهه.
  • ناصرخسرو با صحبت کردن به عربی، نشان می ده که با وجود فقر، دانش داشته و همین دانش باعث میشه اعتبارش بیشتر بشه.

خلاصه نکات قلمرو زبانی درس هشتم

درس «سفر به بصره» پر از نکات زبانی شیرین و کاربردیه که می تونه بهتون توی فهم بهتر ادبیات فارسی کمک کنه. اینجا یه خلاصه مفید از مهمترین نکات دستوری درس هشتم فارسی دهم و توضیحات زبانی رو براتون آوردیم:

  1. نقش «را»:
    • را فک اضافه (حرف اضافه): «ما را که در حمام گذارد؟» (چه کسی به ما اجازه می دهد؟) در اینجا «را» به معنی «به» یا «برای» هست.
    • را نشانه مفعول صریح: «مردی را با اسبی نزدیک من فرستاد.» (مردی را فرستاد)
  2. پسوند «ک» تصغیر: این پسوند توی کلماتی مثل «خورجینک»، «درمک» و «دمک» به کار رفته و معنی کوچکی یا بی ارزشی می ده. مثلاً «خورجینک» یعنی خورجین کوچک.
  3. افعال دعایی: فعل هایی مثل «فرج دهاد» (رهایی بدهد) یا «خشنود باد» که برای دعا و آرزو به کار می روند.
  4. افعال پیشوندی: مثل «باز کردن» به معنی گشودن یا «بازگفتن» به معنی شرح دادن. توی درس «باز نکرده بودیم» به معنی کوتاه نکرده بودیم و «بازگرفت» به معنی نگه داشت.
  5. حذف به قرینه لفظی یا معنوی:
    • «و پلاس پاره ای در پشت بسته (بودیم) از سرما»: «بودیم» به قرینه لفظی جمله قبل حذف شده.
  6. کلمات دارای ریشه عربی: «عاجزی»، «دیوانگان»، «صحبتی»، «بی نوایی»، «رقعه»، «اهلیت»، «ادیب»، «فاضل»، «متواضع»، «متدین»، «انعام»، «اکرام»، «فراغ»، «عز و جل»، «کرم»، «مکاری»، «دینار»، «اعرابی»، «تبارک و تعالی»، «فرج»، «قرض»، «دین»، «رحیم».

با تمرکز روی این نکات، می تونید ساختار جمله ها رو بهتر بفهمید و از اشتباهات دستوری توی نوشتارتون جلوگیری کنید.

خلاصه نکات قلمرو ادبی درس هشتم

درس «سفر به بصره» با اینکه یه نثر سفرنامه ایه، ولی پر از زیبایی های ادبیه که خوندنش رو دلنشین تر می کنه. اینجا آرایه های ادبی درس هشتم فارسی دهم رو براتون لیست کردیم تا همه رو یه جا داشته باشید و برای امتحان حسابی آماده بشید.

آرایه ادبی توضیح مثال از متن
تشبیه همانند کردن چیزی به چیز دیگر در یک صفت یا ویژگی «از برهنگی و عاجزی به دیوانگان ماننده بودیم.» (ما به دیوانگان تشبیه شدیم)
کنایه عبارتی که معنای ظاهری آن مد نظر نیست، بلکه معنی پنهانی دارد.
  • «موی سر، باز نکرده بودیم»: کنایه از اینکه مدت ها حمام نرفته و وضع ظاهرشان بسیار نامرتب بوده است.
  • «دست تنگ بودن»: کنایه از فقر و نداری.
  • «پلاس پاره ها بر پشت بسته بودیم»: کنایه از اوج فقر و بدبختی.
اغراق (بزرگ نمایی) بزرگ نمایی بیش از حد در وصف چیزی برای تأثیرگذاری بیشتر. «سی دینار فرستاد که این را به بهای تن جامه بدهید.» (سی دینار در آن زمان مبلغ بسیار زیادی بود، هرچند که ناصرخسرو واقعاً نیاز داشته)

شناخت این آرایه ها بهتون کمک می کنه تا زیبایی های هنری متن رو بهتر درک کنید و هم برای درس و هم برای کنکور آماده تر باشید.

خلاصه نکات قلمرو فکری و مفهومی درس هشتم

درس «سفر به بصره» فقط یه داستان ساده از یه سفرباز نیست؛ پر از مفاهیم عمیق اخلاقی و اجتماعیه که ناصرخسرو با هنرمندی خاص خودش بهمون یاد می ده. اینجا مهمترین قلمرو فکری درس هشتم فارسی دهم رو براتون جمع بندی کردیم:

  • امیدواری به فضل الهی: مهمترین پیام درس اینه که در اوج سختی و فقر هم نباید از رحمت و لطف خدا ناامید شد. اتفاقاتی که برای ناصرخسرو می افته، نمونه بارز «از تو حرکت، از خدا برکت» هست.
  • صبر و استقامت در برابر مشکلات: ناصرخسرو با وجود فقر شدید، تحقیر شدن و گرسنگی، ناامید نمیشه و تلاش می کنه تا راهی پیدا کنه. این درس به ما یاد می ده که سختی ها موقتی اند.
  • مروت و جوانمردی: نقش وزیر اهواز توی این داستان خیلی پررنگه. کمک های بی دریغ او به ناصرخسرو، نماد مروت، سخاوت و آزادگیه که می تونه سرنوشت آدم ها رو عوض کنه.
  • اهمیت دانش و عزت نفس: ناصرخسرو حتی در اوج فقر هم دانش خودش رو حفظ می کنه (همون خورجینک کتاب و نامه هوشمندانه اش به وزیر). این نشون می ده که دانش و عزت نفس، سرمایه هایی هستند که هیچ وقت از بین نمیرن و می تونن راهگشا باشن.
  • تأثیر ظاهر و ثروت بر دیدگاه مردم: رفتار مردم بصره و به خصوص حمام بان در دو مرحله از داستان، نشون دهنده اینه که متاسفانه گاهی اوقات ظاهر و ثروت، معیار قضاوت و احترام گذاشتن مردم به هم میشه. این تغییر رفتار، یه تلنگر جدی به خواننده ست.
  • واقع گرایی ناصرخسرو در سفرنامه: ناصرخسرو بدون هیچ سانسوری و خیلی واقع بینانه سختی های سفر و وضع فلاکت بار خودش رو بیان می کنه. این ویژگی سفرنامه او رو خیلی ارزشمندتر می کنه.

اگه خلاصه درس سفر به بصره رو بخواهید، همین نکاتیه که گفتیم؛ یه داستان از ناامیدی به امید، از فقر به ثروت، و از تحقیر به احترام، که همه اینها توی یه بازه زمانی کوتاه اتفاق افتاده و درس های بزرگی برای زندگی داره.

واژگان مهم درس هشتم «سفر به بصره»

برای اینکه معنی دقیق درس ۸ فارسی دهم رو بفهمید، باید کلمات مهمش رو هم بدونید. اینجا یه جدول کامل از معنی کلمات درس هشتم «سفر به بصره» رو براتون آوردیم:

واژه معنی
اِنعام بخشیدن، عطا کردن
اِکرام احترام گذاشتن، گرامی داشت
اهل شایسته، با کمالات، سزاوار
اهلیت شایستگی، لیاقت
برهنگی بی لباسی، بدلباسی
برنشین سوار شو
پارس سرزمین تاریخی ایران
پلاس نوعی گلیم بی ارزش، جامه ای پشمینه و کلفت
تَعالی بلندمرتبه، والامقام (برای خدا)
تَنْ جامه لباس
تازی زبان عربی
جامه لباس
جَلَّ جَلالهُ وَعَمَّ نوَالهُ شکوهش بزرگ و لطفش فراگیر است (برای خداوند)
چون هنگامی که، وقتی که
حال دنیاوی وضعیت زندگی مادی، اوضاع مالی
خجل شرمنده
خورجینک خورجین کوچک
دِرَمَکی درهم کم و بی ارزش
در حال فورا، بی درنگ
دَلّاک کیسه کش و مشت و مال دهنده حمام
دین بدهی
دینار مغربی سکه طلای باارزش (مراکشی)
رقعه نامه کوتاه، یادداشت
رنج سختی، ناراحتی
رحیم مهربان (از صفات خداوند)
زیادت بیشتر
شوخ چرک، آلودگی
عاجزی ناتوانی، بیچارگی
عَزَّ و جَلَّ عزیز و باجلال است (برای خدا)
عذرها خواست بسیار عذرخواهی کرد
غرض منظور، هدف
فاضل دانا، دانشمند
فراغ آسایش، آسودگی خاطر
فرج گشایش، رهایی
فضل دانش، معرفت؛ بخشش، لطف (در «فضل و رحمت کردگار»)
قیّم سرپرست، در اینجا به معنی کیسه کش حمام
قیاس کردن سنجیدن، ارزیابی کردن
کرای کرایه
کرم بخشندگی، سخاوت
گرمابه بان مسئول حمام
گسیل کردن روانه کردن، فرستادن
لُنگ پارچه ای که دور کمر می بستند
ماننده شبیه، مانند
مَرَمّت اصلاح، رسیدگی
مَسلَخ رختکن حمام
متواضع فروتن، بی تکبر
متدیّن دیندار، با ایمان
مُکاری کرایه دهنده اسب، شتر و چارپا
ملک پادشاه، حاکم
می نهادم می گذاشتم
نیکومنظر خوش چهره، زیبارو
وسعت توان مالی، ثروت
یاری همکار، دوست

نکات کلیدی برای آمادگی امتحانی

خب، تا اینجا که با هم معنی درس هشتم فارسی دهم سفر به بصره رو خط به خط بررسی کردیم و رفتیم سراغ آرایه های ادبی درس هشتم فارسی دهم و قلمرو زبانی درس هشتم فارسی دهم. حالا برای اینکه مطمئن بشید توی امتحان هم نمره خوبی می گیرید، این نکات طلایی رو از دست ندید:

  1. روایت گری ناصرخسرو: به لحن و شیوه داستان گویی ناصرخسرو دقت کنید. چطور از زبان اول شخص استفاده می کنه و وقایع رو خیلی عینی و با جزئیات تعریف می کنه. ممکنه سوال بیاد که ویژگی های سفرنامه ناصرخسرو چیه.
  2. پیام اصلی درس: حتماً پیام اخلاقی و مفهومی نهایی داستان رو خوب یاد بگیرید. «ناامیدی ممنوع!» این مهمترین چیزیه که ناصرخسرو می خواد بهمون یاد بده.
  3. نقش شخصیت ها: به نقش ناصرخسرو (به عنوان روایتگر و کسی که سختی می کشه)، برادرش (همراه ناصرخسرو)، مرد پارسی (واسطه خیر) و وزیر (فرد نیکوکار و جوانمرد) دقت کنید. هر کدومشون چه ویژگی هایی دارن و چه تأثیری توی داستان میذارن؟
  4. مقایسه دو وضعیت: تفاوت وضعیت ناصرخسرو در ابتدای ورود به بصره (فقر و تحقیر) و بعد از کمک وزیر (ثروت و احترام) رو خوب درک کنید. روی این تضاد و دلیل تغییر رفتار مردم خیلی تأکید میشه.
  5. تمرینات کارگاه متن پژوهی: اگه می خواید حسابی آماده بشید، حتماً سراغ حل تمرین های کارگاه متن پژوهی و درک و دریافت درس هشتم برید. پاسخ این تمرینات معمولاً توی کتاب های کمک درسی یا بخش های دیگه سایت ها موجوده و بهتون کمک می کنه مباحث رو تثبیت کنید.
  6. معنی کلمات دشوار: توی این درس کلی کلمه قدیمی و شاید ناآشنا دیدیم. حتماً جدول معنی کلمات درس هشتم فارسی دهم رو چند بار مرور کنید و سعی کنید باهاشون جمله بسازید تا توی ذهنتون تثبیت بشن.

با رعایت این نکات، دیگه هیچ نگرانی برای درس هشتم فارسی دهم برای امتحان نخواهید داشت!

نتیجه گیری

دیدید که درس «سفر به بصره» ناصرخسرو فقط یه متن درسی نیست، یه جورایی یه داستان آموزنده ست که خیلی چیزها رو بهمون یاد میده؛ از صبر و امیدواری توی شرایط سخت گرفته تا اهمیت جوانمردی و بخشندگی. امیدواریم که با این نکات درس هشتم فارسی دهم که با جزئیات کامل و به زبون خودمونی براتون توضیح دادیم، دیگه هیچ سوالی براتون باقی نمونده باشه و با خیال راحت برید سراغ امتحانات و از فهم این درس لذت ببرید. یادتون باشه، تلاش شما برای یادگیری و درک عمیق تر این مفاهیم، بهترین نتیجه رو براتون به ارمغان میاره.

اگه بازم سوالی داشتید یا خواستید نکته ای رو اضافه کنید، حتماً توی بخش نظرات با ما در میون بذارید. ما اینجا هستیم تا بهتون کمک کنیم.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نکات درس هشتم فارسی دهم (مهمترین ها برای کسب نمره عالی)" هستید؟ با کلیک بر روی آموزش، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نکات درس هشتم فارسی دهم (مهمترین ها برای کسب نمره عالی)"، کلیک کنید.